محدثه شوشتری | شهرآرانیوز؛ ایستکار نامی آشنا برای کارگران سر گذر است. تعبیر ساده آن میشود ایستگاه ساماندهی کارگران ساختمانی در گذرهای شهر که از دو سال گذشته در ۱۲ نقطه از گذرهای بزرگ و مهم مشهد راهاندازی شده است. کارگران برای در امان ماندن از سرما و گرما و همچنین نظم و ساماندهی برای دریافت کار، داخل ایستگاههای ایجادشده توسط مدیریت شهری به انتظار کار مینشینند.
این ایستگاهها از ۶ و نیم صبح بازگشایی میشوند و تا شب محلی برای انتظار کارگران هستند. کارگران از پشت شیشههای «ایستکار» زُل زدهاند به خیابان و چشم میکشند به خودروها. راننده هرخودرویی که ترمز میزند، روزنه امیدی است در دل کارگران برای اینکه شاید کارفرمایی یا سازندهای دنبال کارگر باشد. دریافت کار هم بهنوبت است و هر کارگری اسمش زودتر در فهرست ثبت شدهباشد، شانس بیشتری برای بیکار نماندن در طول روز دارد.
دقایقی از ساعت ۷ صبح گذشته که به ایستکار میدان امام حسین (ع) میرسیم. کارگری که جزو نفرات اول فهرست است، از ساعت ۱۲ شب گذشته پشت در ایستکار میدان امام حسین (ع) تا صبح منتظر نشسته است تا سر صبح کار گیرش بیاید. چشمهایش از بیخوابی شب گذشته بیتشابه به کاسه خون نیست. انگار از جنگی تنبهتن برگشته است. آستین کاپشنش در آتشی که شب گذشته برای درامانماندن از سرما به پا کرده بودند، گرگرفته و یکتکه از پارچهاش کنده شده است. لباسهایش خاکی و موهایش ژولیده است. خسته و درمانده است از روزهایی که باید برای زنده ماندن بجنگد، نه برای زندگی.
میگوید: روزهایی که از ۶ صبح وارد ایستکار میدان امام حسین (ع) میشود، خیلی سخت کار گیرش میآید. برای همین از نصف شب آمده است تا اول صبح جزو اولین کارگرها کار گیرش بیاید. هرچند کاشیکار حرفهای است، اما اولین متقاضی کارگر ساختمانی که وارد ایستکار شده، دنبال کارگر ساده است. این کارگر سریع ۲ کیسه برنجی را که داخل آن ابزارهای کارش است برمیدارد و از ایستکار خارج میشود. اینکه شب گذشته نخوابیده است و باید با همان جسم و تن خسته سر کار بنایی حاضر شود، دغدغهاش نیست، همین که امروز را بیکار نمیماند، راضیاش میکند.
یکی از کارگران دیگر که از ساعت ۲ شب خودش را به میدان امام حسین (ع) رسانده است هم سرووضعی مشابه این کارگر دارد. میگوید: دیشب گشت پلیس فکر میکرد ما معتاد یا کارتنخوابیم و ایستاد و پرسید که دور میدان برای چهکاری ایستادهایم. توضیح دادیم که برای نوبت در ایستکار و اینکه اول صبح حتما کار گیرمان بیاید. بعضی از گشتهای پلیس که شیفت ثابت دارند، دیگر ما را شناختهاند و میدانند برای نوبت شبها اینجا میمانیم و پرسوجو نمیکنند.
اوضاع این کارگران که شبانه در صف برای نوبت ایستکار نشستهاند از دیدگاه دیگرکارگران چیزی شبیه برندهشدن در ماراتنی نفسگیر است؛ چنانکه یکی از کارگران از سه هفته بیکاریاش کلافه است و میگوید: درست ۲۰ روز است که هر روز صبح تا ساعت ۸ خودش را به ایستکار رسانده، اما کار گیرش نیامده است. همسرش پا به ماه است و نمیتواند شبها او را تنها در خانه رها کند وگرنه بیخوابی شبانه و سرمای شب دردش برای کارگر کمتر از درد بیپولی و بیکاری است.
چند ساعتی از حضورمان در ایستکار میگذرد و همچنان کارگران زیادی چشم به در دوختهاند. فهرست نوبتگیری ایستکارها را نگاهی میاندازیم. از بین کارگرانی که در صف اعزام هستند، تا ساعت ۹ونیم صبح فقط ۹۰ کارگر به سر پروژههای ساختمانی اعزام شدهاند و بقیه همچنان منتظرند. یکی از عوامل هماهنگکننده و اجرایی ایستکار که همراه ما در این بازدید است، میگوید: به طور میانگین روزانه ۱۳۵۰ تا ۱۵۰۰ کارگر ساختمانی در ایستکارهای شهری نوبت میگیرند که از بین آنها در مجموع ۹۰۰ تا ۹۵۰ کارگر اعزام به کار میشوند و بقیه کارگران بیکار میمانند.
دلیل بیکاری کارگران ساختمانی شناسنامهدار در ایستکارها هم مشخص است. فقط کافی است که از اینطرف میدان امام حسین (ع) به آنسوی میدان نگاهی انداخت. کارگران غیرمجاز که همه از اتباع غیرمجاز هستند، سر گذر ایستادهاند. تجمعشان تا وسط خیابان کشیده شده است. نرخ کارگر ساده ساختمانی روزانه ۱۸۰ تا ۲۰۰ هزار تومان است. آنها هم با همین نرخ سر پروژههای ساختمانی میروند و گاهی با رقمهای پایینتر.
حرف دل خیلی از کارگران شناسنامهدار مشهد این است که این کارگران غیرمجاز، بازار کار ساختمانی را قبضه کردهاند. کارفرماها و سازندگان فکر میکنند آنها بیشتر از کارگران ایرانی کار میکنند، درصورتیکه وقتی کارگر ایرانی سفرهاش خالی است و سرش پایین، چطور برای کار ناز کند؟ وقتی نان شبمان جور نمیشود و برای یک نسخه سرماخوردگی فرزندانمان پول دوا و دکتر نداریم، چطور برای کارکردن ناز کنیم یا از زیر کار در برویم؟ این فقط یک تصور و دیدگاه اشتباه است که شامل همه کارگران نمیشود. اما با همین تصور هر روز جلوی چشممان کارگران غیرمجاز سر کار میروند و ما بیکار و با جیب خالی به خانه برمیگردیم. به خانههایی که نه از پس اجارهاش برمیآییم، نه از پس حداقل خرج و مخارج عادی زندگی درونشان.
یکی از این دردهای مشترک کارگران ساختمانی، بیمه و سنگاندازیهای اداری است. مدتهاست که کارگران جدید ساختمانی در نوبت بیمه تأمیناجتماعی ماندهاند، اما بیمه نشدهاند. از طرف دیگر حتی بیمه برخی از کارگران ساختمانی که از گذشته برقرار بوده نیز قطع شده است. کارگرانی که در محیط پر از خطر و کارهای سنگین ساختمانی حاضر میشوند، هیچ تضمینی برای جانشان از آسیبدیدگیها ندارند.
این در حالی است که حوادث فوتی و آسیبدیدگی کارگران ساختمانی کم نیست. بارها خبر تلخ سقوط کارگر از ارتفاع که منجر به مرگ شده یا خبر حوادثی را که صدمات سنگین جانی داشته شنیدهایم.
گلایه کارگران ساختمانی به اینجا میرسد که مسئولان صدای آنها را نمیشنوند و از همین حداقل حق قانونی که بیمه است نیز با سنگاندازی جلوی پای کارگران، شانه خالی میکنند.
یکی از کارگران پابهسنگذاشته که به قول خودش ۴۰ سال از عمرش را سر گذرهای شهر گذرانده است، میگوید: بهترین روزهای زندگیام و جوانیام را سر این میدانها تلف کردم. بچههایم وقتی بزرگتر شدند، میگفتند: «بابا سر گذر نرو. یک جایی که شرایط کار بهتری داشته باشد، برو.» احساس کردم آنها دوست ندارند هر روز دور میدان بنشینم و منتظر کار باشم. مدتی دنبال کاری دیگر رفتم، اما کار کجا بود. وقتی شهرداری این ایستگاهها را ساخت، خوشحال شدیم که ادارهای به ما کارگران ساختمانی توجه کرده است.
حداقل بهجای نشستن لبه جدول یا ایستادن در عرض خیابان، روی صندلیهای سالن ایستکار مینشینیم و از سوز سرما و باد و باران هم در امانیم. مثل گذشته سر گذر کارگران هم به جان هم نمیافتند. اما مشکلات اصلی ما دست چند ادارهای است که اصلا حرف ما کارگران را نمیشنوند: اداره تأمین اجتماعی و اداره کل اتباع و اداره کار.
از ایستکار بیرون میآییم. همچنان کارگران زیادی به در چشم دوختهاند. فکر بازگشت به خانه با دستهای خالی عذابشان میدهد. کاش اینهمه دستگاه اجرایی که کاری از دستشان بر میآید برای ساماندهی توزیع بازار کارهای ساختمانی کاری میکردند.